کد مطلب:235321 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

کرامت 41
محدث نوری رضوان الله علیه در دارالسلام چنین نقل می كند؛ یكی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام گفت: در شبی كه نوبت خدمت من بود، در رواقی كه به دارالحفاظ معروف است خوابیده بودم ناگاه در خواب دیدم كه در حرم مطهر باز شد.

خود حضرت رضا علیه السلام از حرم بیرون آمد و به من فرمود: برخیز و بگو مشعلی بالای گلدسته ببرند و روشن كنند؛ زیرا كه جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من می آیند و ایشان در بین راه، راه را گم كرده اند؛ از طرف طرق (طرق: محلی است در دو فرسخی مشهد) هم اكنون آنان سرگردانند. برف هم می بارد؛ مبادا تلف شوند! برو؛ به میرزا تقی شاه متولی بگو؟ چند مشعل روشن كنند و با جمعی بروند و آن زائران را ملاقات كرده، بیاورند.

خواب بیننده گفت: من از خواب بیدار شدم و فورا از جای حركت كردم و رفتم سركشیك را از خواب بیدار كردم و جریان خواب را برایش توضیح دادم و با تعجب برخاست و با یكدیگر آمدیم، در حالی كه برف می بارید مشعلدار را خبر كردیم او با سرعت رفت و مشعلی روی گلدسته روشن كرد، بعد جماعتی از خدام به خانه ی متولی باشی رفتیم و خواب را نقل كردم.

متولی با جماعتی مشعلها را روشن كرده؛ با ما همراه شد و از شهر بیرون آمدیم و به طرف طرق به راه افتادیم؛ نزدیك طرق به زوار رسیدیم آنان در آن هوای سرد، میان بیابان سرگردان بودند.

پس از ملاقات جویای حالشان شدیم؛ گفتند: ما در شدت برف و طوفان نمی توانستیم راه را تشخیص دهیم بالأخره از شدت سرما دست و پای ما از حس و حركت باز ماند تن به مرگ دادیم؛ و از چهار پایان خود پیاده شده، همه یك جا



[ صفحه 231]



دور هم جمع شدیم و فرشها را روی خود انداختیم؛ و شروع به گریه و زاری كردیم؛ در میان ما مردی صالح و طالب علم بود؛ همینكه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا علیه السلام را در خواب زیارت كرد.

آن حضرت به او فرمود: قوموا فقد امرت ان یجعلوا المشعل فوق المنارة فاقصدوا نحو المشعل تصادفوا المتولی.

برخیزید، دستور داده ام: مشعل در بالای گلدسته قرار بدهند؛ از روشنایی مشعل به آن سمت حركت كنید متولی به استقبال شما خواهد آمد.

این بود كه ما حركت كردیم و به راه افتادیم؛ همان جهت روشنایی مشعل را هدف قرار داده ایم تا اینجا كه شما به ما رسیدید؛ متولی آنان را به شهر آورد و به خانه ی خود برد و پذیرائی نمود.

آری. حضرت رضا علیه السلام ضامن غریبان و امام رؤوف است و به زائران و دوستان خود توجهی خاص دارد.



ای نفست چاره ی درماندگان!

جز تو كسی نیست كس بیكسان



چاره ی ما ساز كه بیچاره ایم

گر تو برانی، به كه روی آوریم



بی طمعیم از همه سازنده ای

جز تو نداریم نوازنده ای



یا شو ای مونس غمخوارگان!

چاره كن ای چاره ی بیچارگان!



قافله شد؛ بیكسی ما ببین

ای كس ما بیكسی ما ببین!



پیش تو با ناله و آه آمدیم

معتذر از جرم و گناه آمدیم